باران دلتنگي هايم .....
بر فصل شيدايي ام .....
ميريزد ، و من
عاشقانه هايم را
تنها براي تو ....
خواهم گفت
زير سايبان ستاره ها ....
راس ساعت ماه ....
در بركه آغوشت ....
و در تب آلود ترين بوسه هايم.....
وقتي مرا تنگ به خود ميفشاري ....
.....آري من عاشقانه هايم را
تنها براي تو خواهم گفت ......
در ناب ترين لحظه هاي بازي با تنم
وقتي كه در هم گم ميشويم
و تنها چشمان ، خداست كه
ما را نظاره گر است .... ...
نظرات شما عزیزان: